نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند


نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند

عشق تو خاک تلف بر سر هر گنج کند
عشق تو خاک تلف بر سر هر گنج کند
قبلهٔ روی ترا هرکه شبی برد نماز
قبلهٔ روی ترا هرکه شبی برد نماز
چار تکبیر دگر روز بر این پنج کند
چار تکبیر دگر روز بر این پنج کند
نرگس مست تو هشیارترین مرغی را
نرگس مست تو هشیارترین مرغی را
سینه چون نار کند چهره چو نارنج کند
سینه چون نار کند چهره چو نارنج کند
عقل بر سخت لبت را به سخن گفت این است
عقل بر سخت لبت را به سخن گفت این است
زانکه در مهد همی طفل سخن سنج کند
زانکه در مهد همی طفل سخن سنج کند
رخ و اسبی بنهد روز و رخت را آن کس
رخ و اسبی بنهد روز و رخت را آن کس
کز مه یک شبه هر مه رخ شطرنج کند
کز مه یک شبه هر مه رخ شطرنج کند
غم و رنج تو اگر نام و نشانم ببرد
غم و رنج تو اگر نام و نشانم ببرد
بی غم و رنج مبادم اگرم رنج کند
بی غم و رنج مبادم اگرم رنج کند
دامن چون تو پری دست گهر گیرد و بس
دامن چون تو پری دست گهر گیرد و بس
وای آنکس که طمع در تو به نیرنج کند
وای آنکس که طمع در تو به نیرنج کند